سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

آیینه تاریخ

آنکه مجادله به باطلش فراوان شود، کوری اش از حقیقت ماندگار شود . [امام علی علیه السلام]

 RSS 

 Atom 

کل بازدید ها :

50337

بازدیدهای امروز :

13

بازدیدهای دیروز :

3


درباره من


لوگوی من

آیینه تاریخ

 لینک دوستان

نسیم ایمان
نسیم ایمان
مسیحیت
گشایش
شیعه چه می گوید ؟
شیعه چه مذهبی است ؟
عروه الوثقی
پژوهش سرای تاریخ افغانستان


اشتراک

 


نوشته های قبلی

تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

احسانی تاریخ پنج شنبه 85/5/19 ساعت 11:15 عصر

 

شاید تاکنون بسیار شنیده باشید که تاریخ تکرار می شود .  این حقیقت در مورد روستای قانا به حقیقت پیوست . در آوریل 1996 اسرائیل پناهگاهی را که سازمان ملل برای اهالی روستا درنظر گرفته بود، باموشک هدف قرار داد و صدها انسان بی گناه از جمله ده ها کودک را به قتل رساند .

اکنون که ده سال از آن حادثه دردناک  می گذرد ، اسرائیل خانه ای که در زیر زمینش پناهگاهی برای اهالی قانا قرار داشت و اتفاقا آن زیرزمین را سازمان ملل برای اهالی روستا به عنوان پناهگاه در نظر گرفته بود ، بابمب های های هدایت شونده آمریکا تخریب و 60 انسان بی گناه و بی پناه را که بسیاری از آن زن و کودک بودند ، به خاک و خون کشید !



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ دوشنبه 85/4/5 ساعت 10:16 عصر

    بنام خدای جهان آفرین

    امروز تقریبا همه علوم دارای پدر است و الحمد لله از این جهت خیال مان راحت است که علوم حلال زاده هستند . اما مشکلی که وجود دارد آن است که برخی از علوم نه تنها یک پدر که دارای چند پدر است . ازجمله همین فلسفه تاریخ که یک پدر شرقی و یک پدر غربی دارد . شرقی ها می گویند پدر فلسفه تاریخ ابن خلدون است چون برای اولین بار در جهان او بود که مباحثی در این باب مطرح کرده است .

    اما چون غربی ها خود را پدر علوم می داند و پدر دیگری غیر از خود را قبول ندارند آن ها نیز برای این بیچاره یک پدر بنام هگل معرفی کرده است که البته چون پدر حقیقی این علم ابن خلدون است  هگل را باید پدر خوانده دانست تا پدر .

    شهید هاشمی نژاد در کتاب دکتر و پیر نقل می کند : در روزنامه ای که آمریکائی ها در ایران نشر می کردند نوشته بود : اولین کسی که ساعت را اختراع کرد یک راهب آمریکائی بود . بعد به دنبال آن اضافه می کند : این ساعت که بسیار دقیق تر از ساعت های قبل کار می کرد ....!

    آری غربی ها با این دزدی ها است که خود را صاحب و پدر علم می سازند و بر دنیا آقایی می کنند . و اگر کشور های اسلامی بخواهند به علمی یا فناوریی دست یابند تا می توانند علیه او کارشکنی و دشمنی می کنند تا از رسیدن شان به دانش و فناوری جلوگیری کنند ؟!



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ شنبه 85/2/9 ساعت 9:33 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همانگونه که قبلا یاد آور شدیم فلسفه تاریخ به دو نوع تقسیم می شود :

    1- فلسفه نظری تاریخ

    2- فلسفه علم تاریخ

    در اولی محقق تمام تاریخ جهان را موضوع خود قرار می دهد و در مورد آن به کاوش می پردازد که آیا قوانین یکسان در کل تاریخ حاکم هست یا نه ؟  و آیا تاریخ هدفی مشخص دارد یا نه ؟ آیا اراده انسانی در تحولات تاریخی نقش دارد یا خیر؟ محرک تاریخ چیست ؟ و سیر تاریخ بر اساس مشیت و اراده الهی است یا براساس اراده های انسانی یا جبر تاریخ است که حوادث تاریخی را رقم می زند و انسان ها تنها قابله ای است که می تواند در  زود یا دیر پیدایی نوزاد تاریخ نقش ایفا کند اما در جلوگیری از تولد آن هرگز کاری از دستش بر نمی آید ؟

    اما فلسفه علم تاریخ خود « علم تاریخ» را به عنوان موضوع قرار داده و در باره آن به بحث و تحقیق و تدقیق می پردازد که آیا علم تاریخ می تواند علم تلقی شود ؟ تفاوت علم تاریخ با علوم دیگر در چیست ؟ روش پژوهش در  تاریخ چگونه است و چه سان باید باشد ؟  ابزار پژوهش در آن چیست؟ آیا تجربه می تواند در پژوهش تاریخی نقشی داشته باشد ؟ و بسیاری از سئوالاتی که در هر فلسفه علم وجود دارد در اینجا نیز مطرح می شود .

    به عبارت دیگر ما دو نوع فلسفه داریم :

    فلسفه مطلق : این فلسفه در مورد وجود و موجود و احوالات و مسائل پیرامون آن به بحث می نشیند که البته این به بحث ما ارتباطی ندارد.

    فلسفه مضاف : یعنی فلسفه ای که به یک چیزی اضافه می شود که طبیعتا باعث مقید شدن و محدود شدن آن می گردد.

    فلسفه مضاف خود بر دوقسم تقسیم می گردد :

    فلسفه ای که به خود شی اضافه می گردد : مانند فلسفه اخلاق که در مورد خود اخلاق بحث می کند آیا اخلاق نسبی است ؟ مطلق است ؟ ارزش گذاره های  اخلاقی آیا ذاتی است یا عارضی و معلول پسند و عادات و سنن مردمان است ؟ همینطور ضد ارزشها .

    اما فلسفه علم اخلاق به مباحث فوق کاری ندارد بلکه در مورد خود «علم اخلاق » بحث می کند که جایگاه علم اخلاق در میان علوم کجا است و موضوع این علم چیست ؟ روش پژوهش در آن کدام است و ابزار کاوش در آن چیست ؟

    فلسفه علم تاریخ از نوع دوم از قسم فلسفه مضاف است .

     



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ شنبه 85/1/26 ساعت 5:55 عصر

     فلسفه  تاریخ با جامعه شناسی رابطه نزدیکی دارد چون  موضوع هردو جامعه انسانی است و هردو می خواهد جامعه را تحلیل کند. لکن میان آن دو تفاوت هایی هم وجود دارد :

    فلسفه تاریخ : فلسفه تاریخ در باره قوانین کلی حاکم بر تاریخ و جامعه بشری سخن میگوید . از این جهت ناچار است تمام تاریخ بشری را یکجا و یکدست مطالعه کند ، آنگاه قوانین کلی  آن را به دست آورد و هرگز نمی تواند اوضاع جامعه ای را بریده از گذشته و آینده بررسی کند.

    جامعه شناسی : در جامعه شناسی ، کار برخلاف این است ؛ جامعه شناس ، حوادث و مشکلات جاری حاکم بر جامعه را بررسی می کند نه قوانین کلی حاکم بر مطلق تاریخ بشر را .

    به عبارت دیگر : هرگاه علم تاریخ به شرح رویداد های گذشته می پردازد ، فلسفه تاریخ نیز علل پیدایش وقایع و تکامل جامعه را روشن می سازد و قوانین عمومی تکامل را بیان می کند.

    به عبارت سوم : فلسفه تاریخ علت ها و معلول ها را در وقایع تاریخی کشف کرده و ارتباط و پیوند وقایع را جستجو می کند . هرنوع کاوشی که دست اندرکار یافتن قوانین عمومی تکامل جامعه های انسانی است ، فلسفه تاریخ یا « علم جامعه انسان » نامیده می شود.



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ پنج شنبه 85/1/17 ساعت 11:39 عصر

    تعریف : فلسفه تاریخ عبارت است از : آشنائی با قوانین کلی حاکم بر تاریخ  و جامعه .

    فلسفه تاریخ دو شاخه دارد :

    1-     فلسفه نظری تاریخ .

    2-     فلسفه علم تاریخ.

    فلسفه نظری تاریخ متصدی پاسخ به سه سئوال اساسی زیر است :

    1-      1-  تاریخ به کجا می رود ؟ یعنی هدف تاریخ و بار انداز آن کجا است ؟

    2-      1- چگونه می رود ؟  یعنی مکانیسم حرکت و محرک آن چیست ؟

    3-      1- از چه راهی می رود ؟ یعنی مسیر  و منازل حرکت کدام است ؟

    در این مورد چهار نظریه پرداز مهم در جهان غرب وجود دارد که سعی کرده است به این سه سئوال پاسخ بدهد .

    -         فردریک هگل

    -         کارل مارکس

    -         آرتولد توین بی

    -         اسوالد اشپنگلر

    وجه مشترک همه  این چهار  محقق غربی آن است که  هرچهار نفر تاریخ را موجودی زنده و ذی روح به حساب می أورند و انسان ها را در تاریخ می  دانند نه اینکه آن را خود تاریخ به حساب بیاورند . وجه دیگری که آن ها در آن مشترک هستند آن است که نظریات همه آن ها سر از جبر در می آورد و انسان را موجودی بی اراده در برابر تاریخ می داند. بعضی از آن ها به این نتیجه تصریح کرده اند ؛ چنانکه هگل می گوید : « تاریخ کشتارگاه اراده های فردی انسان ها است » و مارکس می گوید : « انسان ها  در برابر حوادث تاریخ تنها قابله ای است که فقط می تواند به وضع حمل مادر آبستن تاریخ کمک کنند و از کشتن (مانع شدن و جلوگیری کردن ) نوزاد و یا برانداختن نطفه آن عاجز اند» . و انگلس که همفکر مارکس است می گوید : خدای تاریخ سنگدل ترین خدایان است که ارابه پیروزی خود را از روی اجساد مردگان و طاغیان  همه به  پیش می راند .  

    توین بی می گوید در آینده دور این دولت کلیسا است که در همه عالم سلطه و حکومت می یابد . و اشپنگلر معتقد است همه تمدن ها همانگونه که دوران طفولیت و جوانی را می گذراند ، به همان سان یکروزی به پیری و مرگ رسیده و هنگامی که مرگش فرا رسد هیچ دم مسیحایی قادر به نجات او نخواهد بود.

    هگل : وی بافت و ساخت جهان را " اندیشه مطلق" می داند ؛ اندیشه ای متعالی و آزاد که از خالق برخاسته و در خارج هویت و موضوعیت و محدودیت یافته است . به عبارت دیگر : این جهان ذهن خدا است . وقتی این اندیشه در خارج تحقق یافت , از صاحب اندیشه جدا گشته و دچار فراق می گردد و همواره  در پی وصال می گردد. حرکت تاریخ جلوه های متوالی و متعاقب اندیشه متعالی است که همواره  در پی رهایی از از قیود و وصل به اصل خویش است  .

    گوهر اندیشه متعالی و ساختمان و اساس آن، آزادی و بی قیدی است اما جهانی شدنش او را در بند کرده است . تمام همت اندیشه ، رهایی از این بند و بازگشت به روز گار آزادی خویش است . بدین جهت طومار جهان دائما در پی بازشدن است . طومار جهان همانگونه باز می شود که طومار ذهن و چون طومار ذهن در برخورد بانقض ها ، برخطاها و نقض های خود واقف شده و به سطحی بالا تر دست می یابد ، تاریخ جهان نیز که در واقع چیزی جز حرکت اندیشه ای در ذهنی نیست ، از طریق تضاد ها و تصادم ها راه خود را به جلو می گشاید . یعنی هر مرحله ای مرکب است از دو چیز : یکی "تز" و  دیگری " آنتی تز"  و از نزاع این دو " سنتز" به وجود می آید . و بدین طریق هر مرحله ای در دل خود "تز" و " آنتی تز" دارد که با تصادم آن ها به  مرحله " سنتز" گام می نهد و  در هر مرحله ای باز تر می شود  . تا آنکه بالاخره  در نهایت به آزادی مطلق دست می یابد.

    پس جوابهای  هگل به  سه  سئوال فوق اینگونه است :

    -         تاریخ به طرف هرچه آزاد شدن سیر می کند.

    -         مکانیسم حرکت و محرک آن نزاع دائمی اندیشه مطلق (تز و آنتی تز و سنتز) و عشق او به رهای از فراق است .

    -         مسیر تاریخ ، جلوه هایی متوالی اندیشه مطلق است در پوشش ملت ها و مردمان در تاریخ.

    مارکس : مارکس با همان منطق دیآلکتیک  یعنی تز و آنتی تز و سنتز به سه سوال فوق جواب می دهد لکن  برخلاف هگل که  نزاع را در اندیشه جاری می دانست ، وی این نزاع را در میان طبقات اقتصادی جاری دانست . و بافت جهان را که هگل اندیشه می دانست ، وی ماده دانست. و مسیر تاریخ را جلوه های گوناگون این اندیشه ندانست بلکه  آن را مراحل مختلف رشد ابزار تولید و رو بناهای مناسب با آن پنداشت . و بالاخره هدف تارّیخ را نه رهایی از فراق بلکه  رهایی از طبقات انگاشت .

    پاسخ مارکس به سئوالات فوق :

    -         تاریخ به طرف جامعه بی طبقه سیر می کند .

    -         محرک این رفتن ، رشد ابزار تولید  و نزاع طبقه فرودست با طبقه برخوردار و زبر دست است .

    -         مراحل مختلف تاریخ ، ادوار برده داری ِ، فئودالی ، بورژوائی و بالاخره سوسیالیزم و کمونیزم است.

    توین بی : تاریخ به نظر او توالی طلوع و افول تمدن ها است . هر تمدنی با تهاجم زاده و با تهاجم می میرد . اما اینگونه نیست که مرگ او هرگز چاره ای نداشته باشد بلکه او اگر می خواهد زنده بماند باید پاسخی نو برای دفاع از خود و سلاح جدید برای مقابله با تهاجم فراهم کند. و اگر حکومتی تنها به نظامی گری پرداخت و برای دفاع از خود به گسترش نظامی گری روی آورد این تمدن رو به زوال است . از نظر توین بی بعد از افول هرتمدن بزرگی مذهب بزرگی پدید می  آید و سر انجام تاریخ آن است که مذاهب بزرگ امروزی یعنی اسلام ، مسیحیت و یهودیت و بودا در هم ادغام و از آن یک مذهب بزرگ پدید می آید که حکومت او برهمه جهان سایه می گسترد.

    شپنگلر : به نظر او هر تمدنی همانطوری که یک روزی طلوع می کند و متولد می گردد ، همانگونه نیز یکروزی به پایان عمر خود رسیده و باید تن به مرگ بدهد و هیچ نیرویی و هیچ تدبیری نمی تواند آن را از مرگ حتمی خود نجات بخشد.

    (برگرفته از کتاب : فلسفه تاریخ ؛ عبدالکریم سروش )

     لکل امة اجل  فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه و لایستقدمون.

     



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ سه شنبه 85/1/8 ساعت 4:28 عصر

    بسم رب الشهداء والصدیقین

    امسال که آغاز و انجامش با شهادت و ولادت رسول خدا (ص) می باشد ، از جانب رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) به سال رسول اعظم نامیده شده است.

    بدین لحاظ بر مسلمانان و پیروان آن رسول گرامی خدا  شایسته و بایسته است تا بیش از پیش از سیره عملی و راهنمایی گران سنگش و گهربارش پیروی نمایند و اختلافات فرقه ای خود را کنار گذاشته و علیه دشمنان اسلام که هر روز یا به شخص و شخصیت رسول خدا (ص) یا به مرام و آیینش یا به ملک و  سرزمینش یورش می برند ، متحد گردند.

     



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ چهارشنبه 85/1/2 ساعت 10:44 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    انسان امروزی سود گرا است و منافع بالا ترین و بزرگ ترین هدف جنگ ها ، صلح ها و  توافقات فیمابین دولت ها را تشکیل می دهد . امروز بشر به هر چیزی دست می زند و هر کاری می خواهد انجام دهد ، ابتدا می پرسد فایده این کار چیست ؟ اگر به سراغ علم می رود ، علمی را انتخاب می کند که برای او سود داشته باشد و اگر دنبال شغل است ، شغلی را اختیار می کند که برایش سود آور باشد و خلاصه اینکه :

    جهان بازار و مردم همچو تاجر               در این بازار هست دیندار وفاجر

    بر این اساس است که باید پرسید فایده و سودمندی تاریخ چیست ؟ برای چه باید ما آن را  بخوانیم ؟ و چرا باید در مورد  آن تدبر و اندیشه نماییم ؟

    فایده تاریخ

    مورخان و تاریخ دانان  برای تاریخ فواید چندی ذکر نموده اند : ابن خلدون می گوید : بدان که فن تاریخ را روشی است که هرکس بدان دست  نیابد ، و آن را سود های    فراوان و هدفی شریف است ، چه این فن ما را به سرگذشت ها و خوی های ملت ها و سیرت های پیامبران و دولت ها و سیاست های پادشاهان گذشته آگاه می کند .(مقدمه ابن خلدون ، ج1، ترجمه محمد پروین گنابادی ،ص12)

    پس به نظر ابن خلدون فواید تاریخ عبارتند از :

    1- آشنائی با سرگذشت ها و خلق و خو های ملت ها

    2- آشنائی با سیره و روش رفتاری پیامبران و صالحان

    3- آشنائی با سیاست ها و شیوه رفتار دولت ها و پادشاهان گذشته

    میر سید ظهیر الدین مرعشی می گوید : بدان که علم تاریخ علمی است مشتمل بر شناختن حالات گذشتگان این جهان ، چون اهل بصیرت به نظر اعتبار بر مصداق « فاعتبروا یا اولی الابصار» نگاه کنند به دلایل عقلی که «فاعتبروا یا اولی الالباب» بدانند که احوال مردم حال را ، مآل کار بر همان منوال خواهد بود و غرض کلی و مقصود اصلی بر آن باشد که از داشتن آن فایده دین و دنیا حاصل آید که : اگر مقصود از آن فایده دارین نبودی خدای تعالی - عزشأنه - در کلام مجید ذکر انبیاء و اولیاء که پادشاهان دین و دنیا اند نکردی و احوال کفره و فسقه را که _ خسر الدنیا والآخره اند_  هم به استقصاء یاد نفرمود (تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، صص5-8)

    پس به نظر ایشان در دانستن تاریخ اگر کسی از تاریخ به درستی استفاده برد و در آن نیک تأمل کند ، سود دنیا و آخرت است .

    ابوالحسن بیهقی می گوید : تواریخ خزاین اسرار امور است ... لاجرم هرکه در تاریخ تأمل کند در هر واقعه که او را پیش آید ، نتیجه عقل جمله عقلای عالم  به وی رسیده باشد و دست غوغا و لشکر وقایع و حوادث از تاراج ذخایر فکرت او بسته باشد .(علم تاریخ در اسلام : صادق آیینه وند ، ص19)

    بنا بر نظر بیهقی فواید تاریخ عبارتند :

    1_ برخورداری از خرد عقلای جهان

    2- تشخیص را درست و صحیح  در هر حادثه ای که برای شخص اتفاق افتد با عبرت گیری و پند آموزی از حوادث مشابه تاریخ .

     

     

     



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ پنج شنبه 84/12/25 ساعت 11:34 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    هرگاه انسان وارد علمی می شود نخستین گام برای شناسائی آن علم تعریف آن است . متخصصان هر فن ابتدا آن را از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف می کنند و آنگاه وارد مسائل آن علم  می شوند .

    تعریف تاریخ

    تاریخ در لغت : ابن فارس در کتاب مقاییس اللغه گفته کلمه تاریخ اصلا عربی نیست . نه تنها عربی نیست که حتی از عرب فصیح نیز شنیده نشده است « لیس عربیا و لا سمع من فصیح » . اما همین آقای ابن فارس که در مقاییس خود آن گونه در مورد کلمه  تاریخ افراطی حرف می زند ، در کتاب مجمل اللغه اش از این موضع خود پایین آمده و گفته است :‏ تاریخ اگر چه عربی نیست اما معر‍ٌ ب است . از محسنات ابن فارس آن است که میان لغات حقیقی و مجازی فرق می گذارد .

    ابن درید _ که در قرن چهارم و پنجم می زیسته _ در کتاب جمهره اللغه در مورد کلمه  تاریخ گفته : در عربی شنیده شده است . معجم الوسیط گفته :‏أرَخ ارخا و اَر‍خ (با تشدید) یعنی بین و حدٌد  . یعنی اینکه تاریخ بمعنای بیان و تحدید وقت است . و مورخ هم یعنی محدُِد وقت . به نظر او بین تاریخ و تأریخ فرق است :

    تاریخ : هو جملة الاحداث التی یمر بها کائن ما . یعنی جمله ای از وقایعی که برای یک موجود اتفاق می افتد .

    تأریخ : هو تسجیل هذه الاحداث (ثبت حوادث و وقایع)  و بنا بر این مورخ یعنی عالِم الاحداث . مصباح المنیر که صاحبش بسیار دقیق است می گوید : ارُخ بیشتر بکار می رود تا اَرَخ و هو معرَُب و قیل عربی .

    تاریخ در اصطلاح : بررسی تاریخ هرچیزی یعنی بررسی سیرتحولی آن چیز. به تعبیر دیگر تاریخ عبارت است از اینکه چیزی را در گستره زمان مورد مطالعه  قرار دهیم .

    توضیح : ما یک حادثه را دو نوع می توانیم مطالعه کنیم : یکی static sociality  یعنی اینکه یک حادثه را بصورت ایستا و مجزا شده مورد مطالعه قرار دهیم . مثل اینکه تظاهراتی برگزار شده است و شخص یک عکس از یک قسمت آن می گیرد تا آن را مطالعه کند در تظاهرات بیشتر از چه قشری شرکت کرده است . در صف اول چه قشری است و در اواسط آن بیشتر چه قشری و در اواخر چه ؟

     نوع دوم آن است که ما بجای عکس فیلمی از تظاهرات را از مقطعی تا مقطع دیگر مثلا  از مبدا تا مقصد مورد مطالعه قرار می دهیم که در این مقطع چه حادثه هایی اتفاق افتاده است ؟ آیا از تظاهرکنندگاه کاسته شده یا بر آن افزوده شده است ؟ و... یعنی حادثه را در سیر زمان مطالعه می کنیم . تاریخ همین نوع دوم است یعنی مطالعه جامعه در سیر زمان .

     



  • کلمات کلیدی :

  • احسانی تاریخ چهارشنبه 84/12/24 ساعت 11:44 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تاریخ آیینه ای است که انسان در آن عبرت های بی شماری را می تواند مشاهده کند . همانگونه که می تواند مدرسه ای باشد که از آن درس های بسیاری می توان آموخت . از تاریخ می توان چراغی فرا راه آینده ساخت و نقشه زندگی خود را براساس آن ترسیم نمود چرا که حوادث در کلیت خود در تاریخ تکرار می شود از این رو در شرایط یکسان نتایج  مشابه به بار خواهد آورد . از این رو دانستن و فهم تاریخ برای انسان هااهمیت بسیار دارد  . قرآن کریم نیز به منظور  پند آموزی از تاریخ ، به انسان ها سفارش نموده است تا به مطالعه سرگذشت و سرنوشت پیشینیان همت بگمارند و در تاریخ به تأمل و تدبر پرداخته و  از آن برای خود پلی بسوی سعادت و نیکبختی بسازند . از سیه  روزی تیره بختان عبرت گرفته بسوی سرنوشت مقرون با خوشبختی و آرامش ابدی گام بردارند .

    به دلیل تأثیر گذشته ها بر آینده و تاریخ بر آتیه است که قدرت های طاغوتی نیز برای در همیشه تاریخ مطالعه سرگذشت ملت ها را سرلوحه کار خود قرار می دادند و امروز قدرت های استعماری از طریق سرمایه گذاری بر تاریخ شناسی جوامع دیگر ، راهی بسوی استعمار و استثمار آن ها جستجو می کنند. بدین جهت آن ها به هرملتی که چشم طمع ببندند ابتدا تاریخ آن ملت را به خوبی مطالعه و از این طریق راه  نفوذ بر آن ها را پیدا می کنند.

    اگر ملت ها نیز به تاریخ اهمیت داده و آن را بخوبی شناخته و تحلیل کنند می توانند از آن درس های فراوان برای خنثی کردن نقشه استعمارگران و زور گویان و برای مبارزه با آن ها سود جویند و نقات قوت و ضعف مستکبران را با استفاده از تاریخ پیدا و شیوه مبارزه خود را بر اساس آن تنظیم نمایند یا با عبرت گیری از سرنوشت ملت هایی که در تاریخ شکوفایی و تمدن خویش را از دست داده و دچار انحطاط گشته اند، از فروپاشی فرهنگ و تمدن خویش جلوگیری کنند.



  • کلمات کلیدی :

  • <      1   2      

     

    [ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

    ©template designed by: www.parsitemplates.com

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن